🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

بنام آنکه از سلمان ساوجی جمشید و خورشید 68

جمشید و خورشید 68 ام از 897 جمشید و خورشید

بنام آنکه نامش حرز جان است

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35

1 بنام آنکه نامش حرز جان است ثنایش بر تر از حد زبان است

2 انیس خلوت خلوت گزینان جلیس مجلس تنها نشینان

3 شفا بخشنده دلهای بیمار به روز آرنده شبهای تیمار

4 از او باد آفرین بر شاه جمشید بدو فرخنده ماه روز خورشید

5 سرشک گرم رو را می دوانم به صدق دل دعایت می رسانم

6 لیال الهجر طالت یا حبیبی تو باری چونی آخر در غریبی؟

7 نسیمی نگذرد در هیچ مسکن که همراهش نباشد ناله من

8 مرا جز غم ندیمی نیست حالی عفی الله غم که از من نیست خالی

9 ز هجران تو هر دم می زنم آه ز وصلت هر نفس صد لوحش الله

10 کجا رفت آن زمان کامرانی زمان عیش و عهد شادمانی؟

11 می و روی نگار و آب و مهتاب تو پنداری که نقشی بود بر آب

12 دل من داشت خوش وقتی و خالی تو گفتی بود خوابی یا خیالی

13 دو گل بودیم خوش در گلستانی ندیم ما چو بلبل دوستانی

14 برآمد تند باد مهرگانی پراکند آن نعیم بوستانی

15 چنین است ای عجب احوال عالم گهی شادی فزاید، گاه ماتم

16 فلک می گشت خوش خوش جام بر ما به شادی می گذشت ایام بر ما

17 نگین افسر ما بود خورشید حباب ساغر ما بود ناهید

18 به پاکی چون گل از یک آب و یک گل چو لاله یک زبان، چون غنچه یکدل

19 رفیقانی لطیف و خوب دیدار چو مروارید در یک سلک هموار

20 که ناگه آن نظام از هم گشادند گهرهایش ز یکدیگر فتادند

21 مرا غیر از خیالت کوست بر سر نیاید آشنایی در برابر

22 سیاهی چند گردممست و خونخوار چو چشمت خفته ام دور از تو بیمار

23 به غیر از سایه ام کس هم سرا نیست هم آوازی مرا غیر از صدا نیست

24 شب و روزم چو ماه و مهر در تاب نه روز آرام می گیرم نه شب خواب

25 چو اشکش آتش اندر دل فتاده به سختی و درشتی دل نهاده

26 ز آه دل دل شب برفروزم ز آهی خرمن مه را بسوزم

27 بود کآخر شود دلسوزی من شب وصل تو گردد روزی من

28 مرو در غم که غم امد فراهم که اندوه است و شادی هر دو با هم

29 مخورانده که اندوهت ز عسرست که در پیش و پس عسری دویسرست

30 نه آخر هر شبی دارد نهاری؟ نه آید هر زمستان را بهاری؟

31 چه نتوانم که نزدیکت نشینم طریقی کن که از دورت ببینم

32 دل زندانیی را شاد گردان ز بندی بنده ای آزاد گردان

33 حدیثم را چو دُر میدار در گوش مکن زنهار پندم را فراموش!

34 تو عهد صحبت ما خوار مشمار که حق صحبت ما هست بسیار

35 صنم در نامه می کرد این غزل درج به تضمین در غزل کرد این غزل خرج

سلمان ساوجی از شاعران بزرگ قرن 8 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
اثر بنام آنکه نامش حرز جان است جمشید و خورشید 68 ام از 897 جمشید و خورشید سلمان ساوجی می باشد
شعر قالب : جمشید و خورشید سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر بنام آنکه نامش حرز جان است

شاعر شعر بنام آنکه نامش حرز جان است چه کسی است ؟

شاعر شعر بنام آنکه نامش حرز جان است سلمان ساوجی می باشد.

شعر بنام آنکه نامش حرز جان است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر بنام آنکه نامش حرز جان است چیست ؟

قالب شعر بنام آنکه نامش حرز جان است جمشید و خورشید است

سبک شعر بنام آنکه نامش حرز جان است چیست ؟

سبک شعر بنام آنکه نامش حرز جان است سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر بنام آنکه نامش حرز جان است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
سلمان ساوجی

بنام آنکه از سلمان ساوجی جمشید و خورشید 68

جمشید و خورشید 68 ام از 897 جمشید و خورشید
بنر