🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
قاآنی

قاآنی

قاآنی
قاآنی

صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از قاآنی قصیده 166

قصیده 166 ام از 625 قصاید
خانه / قاآنی / قصاید قاآنی / قصیده شماره 166

صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26

1 صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار ماه من از در درآمد با رخی خورشیدوار

2 بربجای شانه در زلفش همه پیچ و شکن بربجای سرمه در چشمش همه خواب و خمار

3 مژّهای چشم او‌ گیرنده چون چنگال شیر حلقهای زلف او پیچنده چون اندام مار

4 من همی گوهر فشاندم او همی عنبر فشاند من ز چشم اشکبار و او ز زلف مشکبار

5 گفت چشمت را همانا برلب من سوده‌اند کاینچنین ریزد ازو هرلحظه در شاهوار

6 سر فرا بردم به‌گوشش تا ببویم زلف او آمد از زلفش بگوشم نالهٔ دلهای زار

7 حلقهای زلف او را هر چه بگشودم ز هم هی دل وجان بود در هریک قطار اندر قطار

8 سایه و خورشیدگر باهم ندیدستی ببین زلفکان تابدار او بروی آبدار

9 تا سرین فربهش دیدم به وجد آمد دلم کبک آری می‌بخندد چون ببیند کوهسار

10 دست بر زلفش‌کشیدم ناگهان از نکهتش مشت من پر مشک شد چون ناف آهوی تتار

11 بسکه بوسیدم دهانش را لبم شد پر شکر بسکه بوییدم دو زلفش‌ را دلم شد بیقرار

12 تا ندیدم زلف او افعی ندیدم مشکبوی تا ندیدم چشم او آهو ندیدم زهردار

13 گفتمش بنشین ‌که چین زلفکانت بشمرم گفت چین زلف من تا حشرناید در شمار

14 گفتمش چین دو زلفت را اگر نتوان شمرد نسبتی دارد یقین با جود صاحب اختیار

15 غیث ساکب لیث‌ساغب صدر دی بدر امم حکمران ملک جم میر مهان فخر کبار

16 ناظم لشکر حسین خان آسمان داد و دین نامدار خطهٔ ایران امین شهریار

17 روی او ماهست و چشم دوستانش آسمان رمح او سروست و قد دشمنانش جویبار

18 وصف تیغ آتشینش بر لبم روزی‌ گذشت گشت حال چون دل دوزخ دهانم پر شرار

19 یاد رمحش کرد وقتی در خیال من خطور رست‌ حالی از بن هر موی من یک ‌بیشه خار

20 هیچ دانی از چه مالد روز کین گوش کمان زانکه ببیند پشت بر دشمن‌ کند در کارزار

21 سرو را ده سال افزونست تا از روی صدق در خلوص حضرتت مانند کوهم استوار

22 روزگاری مهرت از خاطر فراموشم نشد سخت ‌می‌ترسم فراموشم‌ کنی چون روزگار

23 نیستم زر از چه افکندی چنینم از نظر نیستم سیم از چه فرمودی مرا اینگونه خوار

24 نی سپهرم تا مرا قدرت کند بی‌احترام نه جهانم تا مرا جاهت‌ کند بی‌اعتبار

25 قدر من باری بدان و شعر من گاهی بخوان نام من روزی بپرس و کام من وقتی برآر

26 شعر قاآنی تو پنداری شراب خلرست هر که از وی مست شد بس دیر گردد هوشیار

از : قاآنی
قاآنی از شاعران بزرگ قرن 13 هجری می باشد و سبک شعری ایشان بازگشت ادبی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار قصیده 166 ام از 625 قصاید قاآنی می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : بازگشت ادبی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار

شاعر شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار چه کسی است ؟

شاعر شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار قاآنی می باشد.

شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار چیست ؟

قالب شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار قصیده است

سبک شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار چیست ؟

سبک شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار سبک بازگشت ادبی است

مضمون اصلی شعر صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
قاآنی

صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از قاآنی قصیده 166

قصیده 166 ام از 625 قصاید
بنر