-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 صبح ما از تو به غم شام به ماتم گذرد صبح و شام کسی از عشق چنین کم گذرد
2 نازنین طبع تو را از گله چون رنجانم هر چه کردی بگذشت آنچه کنی هم گذرد
3 کیست آگاه ز حال دل در هم شدگان جز نسیمی که بر آن طره در هم گذرد
4 لذت زخم خدنگ تو نداند هرگز هر که در سینه اش اندیشه مرهم گذرد
5 جویها بین به رخ افتاده من گریان را بس که از دیده به رو سیل دمادم گذرد
6 مکن افسانه ما گوش که این مایه غم حیف باشد که بر آن خاطر خرم گذرد
7 گر بود جای گذر گرد درت جامی را جامی آن دارد اگر از همه عالم گذرد