-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صبحدم باد صبا آمد و آورد خبر که بصد ناز رسد آن مه تابان ز سفر
2 چون صبا مژده رسانید که دلدار رسید مرده بودم ز غمش زنده شدم بار دگر
3 در جهان عشق من و حسن بتم پیدا شد هیچ پیدا نبود بر دل اصحاب نظر
4 بر میانش کمر از ساعد من میباید ای دریغا چو کمر دسترسم نیست بزر
5 گر بتیرم بزند ترک کمان ابروی من چاره ئی نیست جز اینم که کنم سینه سپر
6 گر تب عشق مرا دوست فسون می نکند خط چون شهپر طوطی چه کند گردشگر
7 مردم از آتش سودای خط مشکینش می رود ابن یمین را چو قلم دود بسر