صبح ساقی بهر رندان از امیرعلیشیر نوایی غزل 117

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

صبح ساقی بهر رندان ساغر گلفام ریخت

1 صبح ساقی بهر رندان ساغر گلفام ریخت چون که در گل شبنم می را به گلگون جام ریخت

2 یافت آرامی دلم کاخر دلارامی چنین می به بی آرامش دلهای بی آرام ریخت

3 صبح دولت شد عیان از مطلع اقبال او کافتاب می چو صبح صادق اندر کام ریخت

4 صاف می در جام جم شه را که در دیرم بس است در سفال کهنه آنچش رند درد آشام ریخت

5 شام و صبحش فرخ و فرخنده باشد هر که او باده عشرت ز صبح اندر قدح تا شام ریخت

6 مردم و کام دلم برنامد از تیغ جفاش خون مردم را چنین کان قاتل خودکام ریخت

7 پیش رندان سرخ رو شد فانی از یک جام می گر چه در میخانه آب روی ننگ و نام ریخت

عکس نوشته
کامنت
comment