صبح تاب مه کزین عالی از امیرعلیشیر نوایی غزل 177

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

صبح تاب مه کزین عالی رواق افتاده بود

1 صبح تاب مه کزین عالی رواق افتاده بود با مه خویشم صبوحی اتفاق افتاده بود

2 وه چه باشد هر کرا هرگز چنان صبحی دمد کافتابم در صبوحی هموثاق افتاده بود

3 گاه چشمم بر رخش از عین حیرت مانده باز گه سرم بر پایش از روی وفاق افتاده بود

4 از نشاط این چمن وصلی که ما را داد دست در حریفان های و هوی طمطراق افتاده بود

5 نی غلط گفتم خیالست اینکه دیدست این مراد چون فلک با نامرادان در نفاق افتاده بود

6 گر دل سوزانم از فرقت همیشه تیره ماند کی سیاهی هرگز از داغ فراق افتاده بود

7 همچو داغ تازه فانی را ازان خورشیدروی کوکب اقبالش اندر احتراق افتاده بود

عکس نوشته
کامنت
comment