1 ای صبح امید، آفتاب تو کجاست وی ساقی انصاف، شراب تو کجاست
2 مردیم و هنوز چشم حسرت نگران ای دیده ناغنوده خواب تو کجاست
1 داده عشقم باده نابی که میسوزد مرا خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
2 شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبحدم زد به تار چنگ مضرابی که میسوزد مرا
1 هرجا که جمال یار پرتوفکن است نیکوست، اگر خلوت اگر انجمن است
2 فیض ار طلبی، چشم دل از یار مپوش تا آینه دارد به چمن رو، چمن است
1 از زبان من غرض گو گرنه حرفی تازه بست بار اوراق تغافل را چرا شیرازه بست؟
2 ای که گویی نیست با معشوق کاری عشق را محمل لیلی که غیر از عشق بر جمازه بست؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به