- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عشق یار بین که چه عیار میرویم سر زیر پا نهاده چه شطار میرویم
2 در نقطهٔ مراد بدین دور ما رسیم زیرا به سر همیشه چو پرگار میرویم
3 جانی که هست مان فدی یار کردهایم ور حکم میکند به سردار میرویم
4 مرگ ار کسی به جان بفروشد همیخریم عیاروار ز آنکه بر یار میرویم
5 ما را چه غم ز دوزخ و با خُلدمان چه کار؟ دلدادهایم ما بر دلدار میرویم
6 بار امانتش به دل و جان کشیده، پس در بارگاه عزت بیبار میرویم
7 با ظلمت نفوس و طبایع درآمدیم در جان هزارگونه ز انوار میرویم
8 ز آن پس که بودهایم بسی در حریم جهل این فضل بین که محرم اسرار میرویم
9 عمری اگرچه در ظلمات هوا بُدیم آب حیات خورده خضروار میرویم
10 گرچه چو چرخ کور و کبود آمدیم لیک با صد هزار دیده فلک سار میرویم
11 در نقطهٔ مراد بدین دور ما رسیم زیرا به سر همیشه چو پرگار میرویم