1 در مطبخ عشق پاکبازان قضا کردند به غربیل بد از نیک جدا
2 از چشمهٔ غربیل فروشد مقصود مستی همه بر سر آمد اینک من و ما
1 چون شخص به نورِ ذکر بینا گردد موسی صفت او به طور سینا گردد
2 عیسی زبان در قدم و دم باشد در گنبد نیلگون مینا گردد
1 شمشیر فلک پاره کند جوشنها پیکان قضا تیره کند روشنها
2 زنهار به مرگ دیگران شاد مشو دودی است برآید ز همه روزنها
1 تا با خلقی تو بی گمان بی دینی تا قبلهٔ تو خلق بود مسکینی
2 از هرچه جز اوست دیده و دل بر دوز تا سلطنت اول و آخر بینی