هست در دیر آفتی هر از امیرعلیشیر نوایی غزل 21

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا

1 هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا

2 خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا

3 پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می از گریبان هر دم افتد چاک تا دامان مرا

4 خرقه در هجر بتی شد رهن می بنگر که زد باده و عشق از لباس عافیت عریان مرا

5 گر به گرداب می افتادم مرا نبود گنه هست این سرگشتگی از گردش دوران مرا

6 بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد بر زمین از آسمان هر موج این طوفان مرا

7 سازم از لوث ریا غسل طریق ای پیر دیر چون فقیه آید درون خم کنی پنهان مرا

8 خواب دیدم کآب کوثر میخورم از دست حور فیض می از دست ساقی ده دوصد چندان مرا

9 فانیا راه فنا هر چند مشکل بود شد قطع آن ز افکندن بار خودی آسان مرا

عکس نوشته
کامنت
comment