1 در دعوی لاف معنی از من بگریخت خوش آنکه ز مدعی رهزن بگریخت
2 هر جا ز در خانه درآمد دعوی معنی به شتاب از ره روزن بگریخت
1 ای صفت خاص تو واجب به ذات بسته به تو سلسله ممکنات
2 گر نرسد قافله بر قافله فیض تو در هم درد این سلسله
1 هست شرط پادشاهی چار چیز حکمت و عفت شجاعت جود نیز
2 نیست حکمت کز پی نفس لئیم سخره حکم زنی گردد کریم
1 بسم الله الرحمن الرحیم هست صلای سر خوان کریم
2 فیض کرم خوان سخن ساز کرد پرده ز دستان کهن باز کرد