-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به امیدی که برآید مه رویت سحری یا بیابم ز نسیم سر زلفت خبری
2 همه شب شمع صفت در غم رویت تا روز می کنم گریه که از صبح بیابم اثری
3 همچو خاکم به سر کوی امیدت ساکن تا مگر سروصفت سوی من آری گذری
4 کیمیا خاصیتی خاک رهت گشتم از آن تا کنی سوی من خسته هجران نظری
5 تا به کی بر من بیچاره کنی جور و جفا تا به کی شاد بود از شب وصلت دگری
6 چند در آتش هجران تو سوزد دل من تا به کی خون رود از دست غمت در جگری
7 کشتی وصل نگارم به کناری نرسید دست امید نکردم به میانش کمری