به امّیدی که لعل جرعه‌نوشی از حزین لاهیجی غزل 738

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

به امّیدی که لعل جرعه‌نوشی می‌زند خونم

1 به امّیدی که لعل جرعه‌نوشی می‌زند خونم چو می از آتش خود خام جوشی می‌زند خونم

2 می منصوریم پیموده پیغام هم‌آغوشی نوای وحدت از فیض سروشی می‌زند خونم

3 به شکر تیغ او چون غنچه کامم صد زبان دارد هزاران نکتهٔ رنگین به گوشی می‌زند خونم

4 نباشد شکوه در محشر، شهیدان تغافل را نفس دزدیده از لعل خموشی می‌زند خونم

5 فغان کز ساده‌لوحی خرقه‌پوش شهر پندارد که تهمت بر خط مشکینه‌پوشی می‌زند خونم

6 من آن صید ز جان سیرم، کمینگاه شهادت را که موج اشتیاق کینه‌کوشی می‌زند خونم

7 حزین از من سبوی چرخ سنگین دل خطر دارد به موج شور این میخانه جوشی می‌زند خونم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر