-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به امّیدی که لعل جرعهنوشی میزند خونم چو می از آتش خود خام جوشی میزند خونم
2 می منصوریم پیموده پیغام همآغوشی نوای وحدت از فیض سروشی میزند خونم
3 به شکر تیغ او چون غنچه کامم صد زبان دارد هزاران نکتهٔ رنگین به گوشی میزند خونم
4 نباشد شکوه در محشر، شهیدان تغافل را نفس دزدیده از لعل خموشی میزند خونم
5 فغان کز سادهلوحی خرقهپوش شهر پندارد که تهمت بر خط مشکینهپوشی میزند خونم
6 من آن صید ز جان سیرم، کمینگاه شهادت را که موج اشتیاق کینهکوشی میزند خونم
7 حزین از من سبوی چرخ سنگین دل خطر دارد به موج شور این میخانه جوشی میزند خونم