دریغا مهر و پیوندت از حکیم نزاری قهستانی غزل 1184

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

دریغا مهر و پیوندت که بگسستی و ببریدی

1 دریغا مهر و پیوندت که بگسستی و ببریدی نمی‌دانم که را بر من بدل کردی و بگزیدی

2 چو تن در دوستی دادم به کام دشمنم کردی چو کلّی با تو پیوستم ز من یک‌باره ببریدی

3 چه کردم با تو جز یاری کزان موجب قفا دادی چه گُفتم با تو جز خوبی کز آن معنی برنجیدی

4 ردم کردی به تنهایی که دیدم در تو نقصانی جزاک الله ستم کردی عفاک الله خطا دیدی

5 چرا گر با وفا بودم به آخر ترکِ من گفتی چرا گر ناسزا بودم به اوّل می‌پسندیدی

6 به دعوی عمرِ من بودی که بر من باد پیمودی به معنی بختِ من بودی که از من باز گردیدی

7 دلِ بی حاصلِ خود را سر و کاری نمی‌بینم مگر خود رونقی بیند که بازش برسکولیدی

8 نگفتی گر به جان آیم نباشم با تو جز یک دل چو وقتِ امتحان آمد به غایت سست جنبیدی

9 نکو کردی نکو کردی سزاوارم سزاوارم که دردِ دل بیفزودی و غم بر جان گماریدی

10 بخستی دیده ی چشمم چو روی از پرده بگشادی ببستی پای امّیدم چو خار از راه برچیدی

11 نزاری را به صد زاری رها کردی و برگشتی پس از چندین وفا داری چنین نقشی سگالیدی

عکس نوشته
کامنت
comment