- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در جهنمکده هند که از تاب هوا شعله ور چون پر پروانه بود، بال ملخ
2 دارد افسرده تو را، شعبده چرخ حزین چه توان کرد کنون، ماهیت افتاده به فخ
3 بس که گرم است هوا، آید اگر دمسردی می دهم گوش، زند بیهده چندان که زنخ
4 هرکسی را شطی از هر بن مویی جاریست شاید ار سیل عرق، شوید ازین خاک، وسخ
5 نه همین جان اسیر، از تف ایام گداخت تن هم از کاهش آلام، نحیف است چو نخ
6 روشنان فلکِ مجمره گردان بخیل خنک آن دم، که نویسند برات تو به یخ