- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دل شکنی آفت صرف است نگاهش طفلی که پدر می شکند طرف کلاهش
2 طاعت بر دنیا چه تمتع برد از تخت کز فرّ هما دور بود تارک شاهش
3 ما لشکر عشقیم که تسخیر دو عالم چون آب فرو می چکد از تیغ سپاهش
4 ره بر مه کنعان نکند خجلت بهتان تا رو به ره شکر کند محنت جاهش
5 شاید که به آلایش دامانش نگیرند مستی که به دامن نگرد طرف کلاهش
6 از جور فلک داغ نگردد دل عشاق این باغچه پروردهٔ برق است گیاهش
7 سهل است که از ناصیه اش نور بتابد عرفی که در عشق بود ناصیه گاهش