1 در دل غم عشق چون تو یاری داریم بی آنک نهان چو آشکاری داریم
2 رفتند هر آن کسی که یاری دارند ما بی کاریم و با تو کاری داریم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هر چند که در شهر به رندی فاشم وانگشت نمای جملهٔ اوباشم
2 یا رب تو مرا از درِ خود دور مکن مگذار که رسوای جهانی باشم
1 ای دل دَرِ غم گشاده ای می بینم در دام بلا فتاده ای می بینم
2 از یار کناره کرده ای می دانم دل در دگری نهاده ای می بینم
1 مؤمن که به صدق ازو نرنجد چیزی در پیش دلش جز او نسنجد چیزی
2 حق بر عرش است و عرش دانی چه بود آن دل که درو جز او نگنجد چیزی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به