1 بهر دل عشق رنگ تازه بر کرد گهی با سنگ گه با شیشه سر کرد
2 ترا از خود ربود و چشم تر داد مرا با خویشتن نزدیک تر کرد
1 بجان من که جان نقش تن انگیخت هوای جلوه این گل را دو رو کرد
2 هزاران شیوه دارد جان بیتاب بدن گردد چو با یک شیوه خو کرد
1 دلت می لرزد از اندیشهٔ مرگ ز بیمش زرد مانند زریری
2 به خود باز آ خودی را پخته تر گیر اگر گیری ، پس از مردن نمیری
1 جهد کن در بیخودی خود را بیاب زود تر والله اعلم بالصواب
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران