در دل چو به یاد رخ او نور از حزین لاهیجی غزل 248

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

در دل چو به یاد رخ او نور فرو ریخت

1 در دل چو به یاد رخ او نور فرو ریخت چون طور، بنای دل مهجور فروریخت

2 دردی رگ جان داشت، چنان مجلسیان را کاغشته به خون، نغمه ز طنبور فرو ریخت

3 از یاد لب او نمک آرید، که مرهم خون گشت وز زخم دل ناسور فرو ریخت

4 هرشکوه، که چون گریه به دل بی تو گره بود سیلی شد و از دیدهٔ مهجور فرو ریخت

5 هر ابر که برخاست ز دریای سرشکم باران تجلی شد و در طور فرو ریخت

6 سر در رهت آرایش دار است حزین را لعلت به لبش، بادهٔ منصور فرو ریخت

عکس نوشته
کامنت
comment