در دهر بزرگ یادگاری از ملک‌الشعرا بهار چرپاره‌ 710

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

در دهر بزرگ یادگاری

1 در دهر بزرگ یادگاری کردم ز برای خویش بنیاد

2 بنیاد بنای پایداری بی‌یاری دست من شد ایجاد

3 * *‌

4 خار و خس روزگار ناساز سد کردن راه او نیارد

5 چون بانی خود ز فرط اعزاز سر پیش کسی فرو نیارد

6 * *

7 ز آسیب زمانه برکنار است کز خاک منست دیر پاتر

8 ستوار و بلند و پایدار است مانند منارهٔ سکندر

9 *‌ *‌

10 در بربط من شدست پنهان این روح لطیف لایزالی

11 از مردن تن نیم هراسان کاز من نشود زمانه خالی

12 در عرصهٔ پهن‌دشت سقلاب ز آوازه‌ام افتد انقلابی

13 وز جلوه به جلوه گاه مهتاب مشهور شوم چو آفتابی

14 *‌ *‌

15 تا زنده بود یکی در این بوم تا زنده بود کمیت نامم

16 تا هست سخن به دهر معلوم معلوم جهان بود کلامم

17 *‌ *

18 هر هموطن سرودخوانی گویاست به یاد من زبانش

19 افتد سخنم به هر زبانی آزادی و عشق ترجمانش

20 * *‌

21 با بربط خود به جنبش آرم هر شش جهت و چهارسو را

22 واندر دل خلق زنده دارم اخلاق و عواطف نکو را

23 * *

24 در ساحت این زمانه تار رحم از دل من فکند سایه

25 حریت و انقلاب افکار از گفتهٔ من گرفت مایه

26 * *

27 ای‌ طبع سخن‌سرای من‌،‌ خیز تا در ره حق شوی سخن‌ساز

28 اندیشه مکن ز خنجر تیز مغرور مشو به تاج اعزاز

29 * *

30 تا بی‌خردان به آزمایش مستیز و ره وقار بگزین

31 فارغ ز نکوهش و ستایش خونسرد به‌آفرین و نفرین

32 * *‌

33 بر بربط خود بناز بنشین‌ کن با پر و بال نغمه پرواز

34 وز خاک برآ به اوج پروبن پرکن همهٔ فضا از آواز

35 * *

36 تا اختر نحس نامرادی این پنبه زگوش خود برآرد

37 وز چشم فلک ز فرط شادی اختر عوض سرشگ بارد

عکس نوشته
کامنت
comment