- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دهر بزرگ یادگاری کردم ز برای خویش بنیاد
2 بنیاد بنای پایداری بییاری دست من شد ایجاد
3 * *
4 خار و خس روزگار ناساز سد کردن راه او نیارد
5 چون بانی خود ز فرط اعزاز سر پیش کسی فرو نیارد
6 * *
7 ز آسیب زمانه برکنار است کز خاک منست دیر پاتر
8 ستوار و بلند و پایدار است مانند منارهٔ سکندر
9 * *
10 در بربط من شدست پنهان این روح لطیف لایزالی
11 از مردن تن نیم هراسان کاز من نشود زمانه خالی
12 در عرصهٔ پهندشت سقلاب ز آوازهام افتد انقلابی
13 وز جلوه به جلوه گاه مهتاب مشهور شوم چو آفتابی
14 * *
15 تا زنده بود یکی در این بوم تا زنده بود کمیت نامم
16 تا هست سخن به دهر معلوم معلوم جهان بود کلامم
17 * *
18 هر هموطن سرودخوانی گویاست به یاد من زبانش
19 افتد سخنم به هر زبانی آزادی و عشق ترجمانش
20 * *
21 با بربط خود به جنبش آرم هر شش جهت و چهارسو را
22 واندر دل خلق زنده دارم اخلاق و عواطف نکو را
23 * *
24 در ساحت این زمانه تار رحم از دل من فکند سایه
25 حریت و انقلاب افکار از گفتهٔ من گرفت مایه
26 * *
27 ای طبع سخنسرای من، خیز تا در ره حق شوی سخنساز
28 اندیشه مکن ز خنجر تیز مغرور مشو به تاج اعزاز
29 * *
30 تا بیخردان به آزمایش مستیز و ره وقار بگزین
31 فارغ ز نکوهش و ستایش خونسرد بهآفرین و نفرین
32 * *
33 بر بربط خود بناز بنشین کن با پر و بال نغمه پرواز
34 وز خاک برآ به اوج پروبن پرکن همهٔ فضا از آواز
35 * *
36 تا اختر نحس نامرادی این پنبه زگوش خود برآرد
37 وز چشم فلک ز فرط شادی اختر عوض سرشگ بارد