- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در باغ چنین سروی کی خاست به رعنایی بر چرخ چنین ماهی کی تافت به زیبایی
2 گر باده کنی در سر بر سینه زنی آتش ور بوسه دهی بر لب در فتنه بیفزایی
3 حسنِ تو به هم برزد بنیادِ خردمندان عشق تو فرود آمد برخاست شکیبایی
4 در کار کشی ما را وز غم بکشی ما را تا کی ز جفا کاری تا چند ز خود رایی
5 نه دوستی نه دشمن نه بی من و نه با من بر یک سخن ای دَه دل یک روز نمی پایی
6 از من دل و دین بردی سهل است غمِ دنیا از جان رمقی باقی مانده ست چه فرمایی
7 بی چاره نزاری شد در پای غمت کُشته ای بی غمِ بی رحمت بر کَس بنبخشایی