جامی

جامی

جامی
جامی

تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو از جامی غزل 811

غزل 811 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو تو آن گلی که شود غنچه در نقاب از تو

2 دلم که عشق بر او صد در بلا بگشاد رخ امید نتابد به هیچ باب از تو

3 همیشه عادت شاهان بود عمارت ملک چه حکمت است که شد ملک دل خراب از تو

4 عنان صبر شد از کف درین هوس که گهی رسم به دولت پابوس چون رکاب از تو

5 مکن شتاب به رفتن که می رود جانم اگر چه عمری و نبود عجب شتاب از تو

6 به هر سلام مکن رنجه در جواب آن لبت که صد سلام مرا بس یکی جواب از تو

7 چو قتل جامی مسکین ثواب می دانی چنان مکن که شود فوت این ثواب از تو

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو

شاعر شعر تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو چه کسی است ؟

شاعر شعر تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو جامی می باشد.

شعر تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو چیست ؟

قالب شعر تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو غزل است

مضمون اصلی شعر تو آن مهی که برد خجلت آفتاب از تو چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.