1 در آتش روی دوست بگداخت دلم جان و سر و عمر خویش در باخت دلم
2 گویند چرا نساختی با غم او گفتم چه کنم چون که نمی ساخت دلم
1 دل رفت از بر من و زلفش مقام ساخت چون موم از آتش رخ او بین که چون گداخت
2 نرّاد ده هزار درین عرصه که منم دیدی که عشق روی تو با من چه مهره باخت
1 آن قد چون نارون بنگر که از بستان ماست و آن گل سیراب بنگر کز سرابستان ماست
2 نغمه ی بلبل شنو در بوستان بر روی گل وآن فغان و ناله و آشوب کز دستان ماست
1 ترک وصل یار گفتن مشکلست درد عشقش را نهفتن مشکلست
2 سهل باشد پیش ما جور رقیب از سر کوی تو رفتن مشکلست