- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در مصافی پادشاه حق شناس یافت از خیل اسیران بی قیاس
2 با وزیر خویشتن گفت ای وزیر چیست رای تو درین مشتی اسیر
3 گفت چون دادت خدای دادگر آنچه بودت دوستر یعنی ظفر
4 آنچه آن حق دوستر دارد مدام تو بکن آن نیز یعنی عفو عام