- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو چشم آنکه حق بینی نداری وگر نه هرچه بینی حق شماری
2 مکن بب غریق ای زاهد خشک کزین دریا تو چون خس در کناری
3 از احوال درون دردمندان چگویم با تو چون دردی نداری
4 ز ابرویش چه روی آری به محراب نماز ناروا تا کی گزاری
5 دلا از ما بگو با چشم گریان چو با عنایت کرد باری
6 نثار خاک آن دراز در و لعل به بار ای کان گوهر تا چه داری
7 کمال آن خاک نعلین ار کنی تاج از درویشی بشاهی سر برآری