1 در گوش هر آنکه این صدا بنشیند مشکل که در این طلب ز پا بنشیند
2 از بوی گلی مرغ دلم از جا شد اکنون حیرانست کجا بنشیند
1 مرا در دل غم جانانهای هست درون کعبهام بتخانهای هست
2 ز لب مهر خموشی بر ندارم که در زنجیر من دیوانهای هست
1 داند آنکس که ز دیدار تو برخوردار است که خرابات و حرم غیر در و دیوار است
2 ای که در طور ز بیحوصلگی مدهوشی دیده بگشای که عالم همگی دیدار است