- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در خاکدان مباش، که خوار جهان شوی در روح سیر کن، که جهان در جهان شوی
2 در خاکدان دهر ممان، ای اسیر خاک آن به بود که طایر عرش آشیان شوی
3 پنجاه ساله طاعت خود را قضا کنی گر یک نفس مجاور دیر مغان شوی
4 در پیروی نفس و هوی بیش ازین مرو از عشق وا ممان، که زیان در زیان شوی
5 عشقست نوبهار و خزان در فسرد گیست ترسم که نو بهار ندیده خزان شوی
6 دارالامان عاشق عشقست بی خلاف اندر امان شوی، چو بدار الامان شوی
7 باز آی از هوی و هوسها، که عاقبت باز سپید صفه صدر جنان شوی
8 پیری و ناتوانی و ضعفست، قاسمی باشد مگر بدولت وصلش جوان شوی