- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
توانگری در عهد یکی از ظالمان بمرد. وزیر آن ظالم پسر وی را طلب کرد و پرسید که پدر تو چه گذاشته است؟ گفت: از مال و منال چنین و چنان و از وارثان، وزیر کبیر را ایده الله سبحانه و این فقیر حقیر را. ,
وزیر بخندید و فرمود که میراث وی را به دو نیم کردند، نیمی را به وی گذاشت و نیمی را برای پادشاه برداشت. ,
3 ظلم پیشه وزیر نشناسد جز حق پادشاه مال یتیم
4 عدل داند اگر برد به تمام فضل داند اگر کند به دو نیم