1 در دایرهٔ وجود بی سهو و سقط دلها همه دور نیست چون نقطه زخط
2 در مرکز عهد اوّل از خطّ ازل جانها همه دایره است و عشق تو نقط
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 کو دل که بگوید نفسی اسرارش کو گوش که بشنود دمی گفتارش
2 معشوقه جمال می نماید شب و روز کو دیده که تا برخورد از دیدارش
1 هر کاو زحقیقت وجود آگاه است با او سخن دراز بس کوتاه است
2 در عالم امر شرع شاهنشاه است وین جمله برون زپردهٔ این راه است
1 در نفی تو خلق را امان نتوان داد جز در ره اثبات تو جان نتوان داد
2 با آنکه زتو هیچ مکان خالی نیست در هیچ مکان از تو نشان نتوان داد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **