1 در سینه ز عشق، داغ بسیار بس است اغیار شوند گو جهان، یار بس است
2 دل را بجز از وصال چیزی مدهید چون آینه روزیش ز دیدار بس است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 عمری است سرو تا به وفا ایستاده است در یاد قامت تو به پا ایستاده است
2 شمع است در محبت جانان که شعله را بر سر گرفته است بجا ایستاده است
1 هر چیز که رو می دهد از ماست که بر ماست هر چند که او می دهد از ماست که بر ماست
2 سرچشمه بود قسمت ما آب روان را این آب که جو می دهد از ماست که بر ماست
1 مردمی، فهم، ادا، ترس خدا، رحم بجا نازم آن چشم سیاه تو که دارد همه را
2 عشقبازی و فقیری و جنون و غم یار دارم اینها همه را شکر خدا، نام خدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **