1 در سینه آنچه این دل مایوس می کند کی در فرنگ نالهٔ ناقوس می کند
2 آنجا که سرو قد تو آراست بزم رقص رنگ پریده مستی طاؤس می کند
3 گر حکیمانه زند کس چو تو ساغر جویا می نگوییم که افسرده ادراک زند
1 گردد ز سیر صحرا کی حل مشکل ما شد پردهٔ بیابان قفل در دل ما
2 از خاک مقصد ما چون گرد درد خیزد باشد ز پردهٔ دل دامان منزل ما
1 بی سر و قدت خاک نشینند چمنها شد پنبهٔ داغ جگر لاله سمنها
2 کارم به حریف دو زبان کاش فتادی چون غنچه سراپای زبانند دهنها
1 نشئهٔ می مایهٔ صد درد سر باشد مرا دور ساغر بی تو گرداب خطر باشد مرا
2 سرگردان دارد خمار باده ام از زندگی آسمان چون کوه بر بالای سر باشد مرا