- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کوی خرابات مناجات توان کرد در طور لقا عیش خرابات توان کرد
2 گر بازی شطرنج خط و خال تو این است لیلاج جهان را به رخت مات توان کرد
3 ای زاهد مغرور به طاعت مکن افغان شیخی به چنین کشف و کرامات توان کرد
4 گر مرکب تحقیق توانی به کف آری سیاره صفت سیر سماوات توان کرد
5 تا کی سخن از خرقه و سجاده و پرهیز ارشاد بدین کهنه خرافات توان کرد
6 کی بر سر بازار خرابات مغان خرج سیم دغل از توبه و طامات توان کرد
7 روی تو به خوبی نه بدان مرتبه دیدم کاندیشه حسنش به خیالات توان کرد
8 گر دیده تحقیق بود درک تجلی از چهره هر ذره ذرات توان کرد
9 دادند نشان رخت آن زمره که گفتند سجده ز برای صنم و لات توان کرد
10 چون پیش نسیمی صفت و ذات یکی شد کی فرق میان صفت و ذات توان کرد