در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتاده از سعیدا غزل 123

در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتاده است

1 در پی آن زلف ای دل چون تو بس افتاده است این عنان بگسسته کی در دست کس افتاده است؟

2 کی تمنا می برآید از دهان تنگ او؟ آرزو مرغی است در دام هوس افتاده است

3 شورش دل باعث حبس نفس گردیده است ناله زنجیری است در پای نفس افتاده است

4 مرغ روحم قوت پرواز چون در خود بدید از شکست بال و پر در این قفس افتاده است

5 این رسن تابی سعیدا چند با طول امل؟ پیش می خواهی روی کار تو پس افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment