1 در آن محفل که شمع من، تجلیساز میآید اگر طور است، چون پروانه در پرواز میآید
2 ضعیفیها فکندهست از نواسنجی زبانم را کنون چون نی، همین از گوش من آواز میآید
3 حزین از شعر سرجوش فغانی میگساری کن که از گفتار او کار می شیراز میآید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پیوند بود با رگ جان خار ستم را کو گریه که شاداب کند، کشت الم را؟
2 صد شکرکه در وادی تفسیدهٔ حرمان دارد قدمم، درگره آبله یم را
1 چشمم گشوده است در فیض نوبهار از داغ، ریخته ست دلم طرح لاله زار
2 منت خدای راکه به عون عنایتش منت پذیر نیستم از خلق روزگار
1 قول و عمل زشت و نکو گرچه قضا کرد امّا نتوان گفت چرا گفت و چرا کرد
2 الماسم اگر بر جگر افشاند، عطا بود خون دل اگر در قدحم کرد به جا کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به