- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بهر بهار بازو وکون وکفل نماند کزسیل «استرپ تومیسین» دشت و تل نماند
2 گیرم که خواستند رهی را عمل کنند باقی تنی بجا ز برای عمل نماند
3 باید خرید هرکرمی بیست سی فرانک بایع فرنگی است ر مجال جدل نماند
4 پولی که بود خرج عروسی سینه شد چیزی پی هزینه ماه عسل نماند
5 دولت فقیر و ما همه از او فقیرتر نقدی بجا ز غارت دزد و دغل نماند
6 هرکس برای خبش کلاهی تهیه دید بهر حقیر جز سر سخت کچل نماند
7 یاران به ملک و مال رسیدند و بهر ما جز زخم سینه حاصل سعی و عمل نماند