1 در سخن سنجی هرکس بتر از غمازیم وای بر ما که درین بزم سخن پردازیم
2 سفر اول شوق است به کویت ما را صید ما زود توان کرد که نوپروازیم
3 کیست کز مطرب این بزم در آتش ننشست ما همه سوخته ی شعله ی یک آوازیم
4 حیف باشد که ز بی مهری او شکوه کنیم ما که معشوق پران همچو کبوتر بازیم
5 چشم خونابه فشان بی خبری نیست سلیم راز پنهان مکن از ما که ز اهل رازیم