در فراقش رود خون از از جهان ملک خاتون غزل 796

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

در فراقش رود خون از دیده می‌بارم هنوز

1 در فراقش رود خون از دیده می‌بارم هنوز وان ستمگر می‌نگوید ترک آزارم هنوز

2 سال‌ها تا گلبن مقصود را می‌پرورم زآب چشم و بر نمی‌آید گل از خارم هنوز

3 گرچه بر باد هوس شد خرمن امّید من تخم مهرش بر جبین دوستی کارم هنوز

4 گرچه صد داغست بر جانم ز هجران نگار داغ مهرش بر جبین دوستی دارم هنوز

5 دلبر از کوی محبّت پای اگر بیرون نهاد من به دست ناامیدی سر نمی‌خارم هنوز

6 زاری و افغان من بی‌او گذشت اندر فلک وآن نگار آگه نگشت از نالهٔ زارم هنوز

7 گرچه در مهرش مرا جان و جهان از دست رفت همچنان رحمت امیدست از جهاندارم هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment