در مجلس ما جز سخن یار مگویید از قاسم انوار غزل 359

1 در مجلس ما جز سخن یار مگویید با حضرت آن یار ز اغیار مگویید

2 در قلزم توحید همه غرق فنایند از جوشش آن قلزم زخار مگویید

3 در دار و مدارید، ندانم که چه دارید؟ اسرار خدا جز بسر دار مگویید

4 در چرخ صفا، رقص کنان، مست خدایید از گردش این گنبد دوار مگویید

5 گر رند خراباتی و قلاش طریقید از واقعه جبه و دستار مگویید

6 این خانه عشقست و درو قصه پنهان هان! این سخن خانه ببازار مگویید

7 از قاعده کعبه و بت خانه گذشتیم با ما سخن از خرقه و زنار مگویید

8 سر گشته و آشفته و مستیم و معربد این بی ادبی ها بر آن یار مگویید

9 قاسم، سخن عشق بهر جا که شنیدید اقرار بیارید و ز انکار مگویید