در بزم ما که می رود از نقل و جام بحث از جامی غزل 249

در بزم ما که می رود از نقل و جام بحث

1 در بزم ما که می رود از نقل و جام بحث ای محتسب مکن ز حلال و حرام بحث

2 زان زلف و رخ که حجت دور و تسلسل است باشد میان اهل نظر صبح و شام بحث

3 زان ماجرا که باده فرو ریخت از لبت هر دم رود میان صراحی و جام بحث

4 منعم کنی ز رخ که بگو ترک بحث وصل تا منع وارد است نگردد تمام بحث

5 با زاهد فسرده مگو شرح سر عشق از نکته های خاص مکن پیش عام بحث

6 از لعل توست این همه غوغای ما بلی از می رود به مجلس مستان مدام بحث

7 جامی حدیث لعل لبش گوی اگر کند با منطق تو طوطی شیرین کلام بحث

عکس نوشته
کامنت
comment