1 در غربتم افتاده ز هجران حبیب از شدت ضعف گشته با مرگ قریب
2 یاری نه که آرد بسر خسته طبیب زاری نه که جوید کفن از بهر غریب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تو خوب و خلق تو خوب و تکلمت هم خوب نبرده چون تو بخوبی کسی به عالم خوب
2 به حسن به ز پری آدمی گری برتر نگشته مثل تو پیدا ز نسل آدم خوب
1 در میکده صلاح و ورع در شماره نیست آنجا جز آنکه باده بنوشند چاره نیست
2 حال مآل دردکشان گرچه شد نهان احوال اهل صومعه هم آشکاره نیست
1 به مستی در دلم گردد خیال روی یار امشب که سازد هر زمان در گریهام بیاختیار امشب
2 به حالم شمع را گر دل بسوزد گو سر خود گیر که در هجران مرا تا صبحدم اینست کار امشب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به