1 در بندم از آن دو زلف بند اندر بند نالانم از آن عقیق قند اندر قند
2 ای وعدهٔ فردای تو پیچ اندر پیچ آخر غم هجران تو چند اندر چند
1 شبی گیسو فروهشته به دامن پلاسین معجر و قیرینه گرزن
2 بکردار زنی زنگی که هرشب بزاید کودکی بلغاری آن زن
1 خیز بترویا! تا مجلس زی سبزه بریم که جهان تازه شد و ما ز جهان تازهتریم
2 بر بنفشه بنشینیم و پریشیم خطت تا به دو دست و به دو پای بنفشه سپریم
1 جهانا چه بدمهر و بدخو جهانی چو آشفته بازار بازارگانی
2 به درد کسان صابری اندرو تو به بدنامی خویش همداستانی