در ضمیرم روز و شب نقش از عمادالدین نسیمی غزل 173

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

در ضمیرم روز و شب نقش تو می‌بندد خیال

1 در ضمیرم روز و شب نقش تو می‌بندد خیال جز تو نقشی در خیالم صورتی باشد محال

2 هست با عشقت مرا پیوند جانی تا ابد جاودان زان با توام هرجا که هستم در وصال

3 جان من با مهر رویت الفتی دارد چنان کز وجود خویش و از کون و مکان دارد ملال

4 دارم از خورشید رویت آتشی در جان و دل وز خیال نقش ابروی تو هستم چون هلال

5 قامت سرو گل اندام تو در باغ بهشت بشکند بازار طوبی را به حد اعتدال

6 آرزومند جمال کعبه وصل ترا آتش شوق تو در جان خوشتر از آب زلال

7 واقف سر «سواد الوجه فی الدارین » هست هر که این معنی بجست از ابجد آن زلف و خال

8 پیش رخسارت گل از شرم آب گردد در زمان گر کنی عزم گلستان با چنین حسن و جمال

9 آفتابی شد نسیمی در هوای او بلی ذره را خورشید سازد همت صاحب کمال

عکس نوشته
کامنت
comment