در دلم زآتش تو داغ بس است از جامی غزل 98

در دلم زآتش تو داغ بس است

1 در دلم زآتش تو داغ بس است خانه تنگ است یک چراغ بس است

2 گر نیامد دلم به کف به سراغ اینکه آمد به تو سراغ بس است

3 مشک گو روبه باد و عود بسوز بوی تومانده در دماغ بس است

4 باغبان را چه کار با عطار عطر جیبش نسیم باغ بس است

5 محضر رندیم ز درد کشان دلقی از جرعه داغ داغ بس است

6 چتر فرق شهید وادی عشق گرد گشته سپاه زاغ بس است

7 سود جامی ز شغل غمهایت از غم دیگران فراغ بس است

عکس نوشته
کامنت
comment