در حریم دل من شمع شب افروز تویی از سعیدا غزل 576

در حریم دل من شمع شب افروز تویی

1 در حریم دل من شمع شب افروز تویی چمن و باغ بهار من و نوروز تویی

2 چاک زد سینه ام ابرو چو به مژگان گفتم ای سیه تاب مگر ناوک دلدوز تویی

3 کیست دایم که به آن گوش سخن می گوید جز تو ای زلف که هندوی بدآموز تویی

4 یار مستانه گذر کرد به رویش گفتم می شنیدیم ز دل آتش جانسوز تویی

5 می رسد ناز کنی بر همه اندام ای چشم که در این معرکه یک صفدر فیروز تویی

6 دل به غیر تو سعیدا ندهد در عالم که در این خانه همین محرم دلسوز تویی

عکس نوشته
کامنت
comment