در طور دلم نورصفت جلوه‌گر از آشفتهٔ شیرازی غزل 1257

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

در طور دلم نورصفت جلوه‌گر آیی

1 در طور دلم نورصفت جلوه‌گر آیی شب شعله شوی باز و چو شمعم به سر آیی

2 سودا نهمت نام و یا عشق کدامی هر روزه به رنگ دگری جلوه‌گر آیی

3 گه بانگ انا الحق به سر دار برآری منصورصفت گه به سر دار برآیی

4 گه در دم نایی بدمی نغمه دلکش گه ناله جان سوزی از نی به در آیی

5 یعقوب شوی گاه به یوسف بنهی دل گه‌گاه به رنگ پدر و گه پسر آیی

6 گه گلبن و گه گل به سر شاخ به گلزار گه بلبل و بر جلوه گل نغمه‌گر آیی

7 گه می‌شوی اندر خم استاد فلاطون گه ساقی و گه نشئه و گاهی اثر آیی

8 گه دجله نیلی به ره موسی فرعون گه بهر خلیل الله باغ از شرر آیی

9 گه بر دم عیسی بدمی پرورش روح گه اژدر موسی شده و سحر خور آیی

10 گه لیلی طنازی اندر حشم ناز مجنون شوی آنگاه به کوه و کمر آیی

11 اندر همه ذرات عیانی و نهانی نادیده و بینند چو نور بصر آیی

12 بازآ به سرم یار خدا را ز سر مهر تا سعد شود نحس چو تو در صفر آیی

13 گر ماه صفر نحس تویی اصل سعادت اکسیر نحاسی و به مس خورده ار آیی

14 هم مظهر حقی تو و هم مظهر آثار نبود عجب ار زآنکه بهر رنگ برآیی

15 آشفته به درگاه تو ای شاهد پناهد گر جور بسی برده تواش دادگر آیی

16 شاهنشه امکانی و در طوس غریبی شاید که غریبان را وقتی به سر آیی

عکس نوشته
کامنت
comment