جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

در سر مرا ز عشقش سودا از جهان ملک خاتون غزل 1247

غزل 1247 ام از 1809 غزلیات

در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11

1 در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه در دل مرا ز شوقش غوغا بود همیشه

2 او هست نور دیده زان روی دیده جان بر روی همچو ماهش بینا بود همیشه

3 بر روی چون گل تو بلبل صفت به بستان در مدح او زبانم گویا بود همیشه

4 در بوستان شادی پهلوی سرو و شمشاد آن قد خوش خرامش پیدا بود همیشه

5 مسکین دل حزینم از درد روز هجران در کیش عشق بازان رسوا بود همیشه

6 بر روی چون نگارش آشفته شد دل من چون افعی دو زلفش شیدا بود همیشه

7 بیداد و جور و خواری از دوست دایمم هست فریاد و آه و زاری از ما بود همیشه

8 چون سرو در دو چشمم بنشین بر آب چشمه زیرا که سرو را جا بالا بود همیشه

9 با سرو آب می گفت سرکش ز ما چرایی سرسبزی تو دانی کز ما بود همیشه

10 سروش جواب می داد کاندر چمن ز لطفش ای دوست قامت ما زیبا بود همیشه

11 مشکن تو زلف خود را همچون دل جهانی آری دل شکسته ما را بود همیشه

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه

شاعر شعر در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه چه کسی است ؟

شاعر شعر در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه جهان ملک خاتون می باشد.

شعر در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه چیست ؟

قالب شعر در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه غزل است

مضمون اصلی شعر در سر مرا ز عشقش سودا بود همیشه چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.