در نظربازی من یار نهان می گردد از سعیدا غزل 224

در نظربازی من یار نهان می گردد

1 در نظربازی من یار نهان می گردد از میان چون بروم یار عیان می گردد

2 نشئهٔ می به جوانان صفت پیر دهد طرفه سری است کز این پیر جوان می گردد

3 پشت من از اثر فکر محبت شد خم تیر از بار غم عشق کمان می گردد

4 بوسه ها داد لبش وعده و با من نرسید چه کنم دور زمان است از آن می گردد

5 در بیابان طلب بسکه نظر گرم رو است سرمه در دیدهٔ من ریگ روان می گردد

6 نگران چند روی از پی گردیدن دل ز آن خبر گیر که گرد سر آن می گردد

7 عالم غیب سعیدا سفری آسان نیست که در این راه نظر بار گران می گردد

عکس نوشته
کامنت
comment