در سینه ی من مهر تو ای از جهان ملک خاتون غزل 194

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

در سینه ی من مهر تو ای ماه تمامست

1 در سینه ی من مهر تو ای ماه تمامست دل را لب جان پرور تو غایت کامست

2 بی نرگس مست تو مرا کار خرابست بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست

3 تنها نه من خسته به دام تو اسیرم آن دل که گرفتار غمت نیست کدامست

4 سودای وصال تو همی پختم و دل گفت این خام طمع بر سر اندیشه ی خامست

5 هر چند که ماه فلک از مهر منیر است زیبا رخ چون ماه تو را مهر غلامست

6 گفتند چه خواهد دلت از دنیی و عقبی دل گفت مرا وصل دلارام تمامست

7 هرکس به جهان کام و مرادی طلبیدند ما را به جهان جز غم روی تو حرامست

عکس نوشته
کامنت
comment