از یاد شکّرخنده‌اش، تلخی از حزین لاهیجی غزل 580

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

از یاد شکّرخنده‌اش، تلخی هجران شد لذیذ

1 از یاد شکّرخنده‌اش، تلخی هجران شد لذیذ زان لب به کام زخم ما، شور نمکدان شد لذیذ

2 شد خوشگوار از جلوه اش نقد دل و جان باختن با ترک تاز غمزه اش، تاراج ایمان شد لذیذ

3 آن لعل عیسی دم مرا تا چاره جویی می کند از دردمندی بیشتر، در عشق درمان شد لذیذ

4 خونم بحل کز دوریت این تشنهٔ دیدار را آب دم شمشیر تو چون شیره جان شد لذیذ

5 بر سفرهٔ دهر دنی کز شکّرش زهر است به خون دل و لخت جگر در کام مهمان شد لذیذ

6 با جشم مخمور تو شد، خون جگر خوردن حلال از ناوک مژگان تو در سینه پیکان شد لذیذ

7 در کام من شهد سخن شیرین تر از جان شد حزین طوطی طبعم را دهن زین شکّرستان شد لذیذ

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر