1 در عشق، چه دلهاست کباب از شعله سرگرمی عشق برده تاب از شعله
2 تمکین ز دل است و بیقراری از عشق آرام ز شمع و اضطراب از شعله
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پیدا؟ به جز شمعم که گاهی بر سر بالین شود پیدا
2 به گوش منصفان کافی بود صاحب طبیعت را اگر در صد غزل یک مصرع رنگین شود پیدا
1 نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب نیست در دل من غنچه پیکان او نایاب نیست
2 جلوه صبح است شامم را به یاد روی دوست آسمان را بر شب من منت مهتاب نیست
1 ای خوشدلی برو که غمینم سرشتهاند درمان گداز و درد گزینم سرشتهاند
2 از آب و خاک کعبه و بتخانه نیستم نه دوستم، نه خصم، چنینم سرشتهاند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به